۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

از خدا بترسیم .

اگر در مقابل ظلم ظالمین به همنوعانمان سکوت کنیم منتظرغضب خداوند برخود باشیم.
یک مثال : چندین سال قبل صدام حسین دیکتاتور زبون ومعدوم عراق بر سر مردم بیگناه حلبچه بمب شیمیایی ریخت ومردم یک شهر را به طور کامل نابود کرد اما مردم عراق این ظلم را دیدند و دم نزدند وهمه آنها سکوت کردند اما آیا خداوند آن ظلم وآن سکوت را فراموش کرد؟ هرگز،به مردم عراق فرصت جبران هم داد اما چه کردند حتی یادی از آن بیچاره ها نکردند زمانی که عکسها وفیلمهای آن واقعه تلخ را میدیدم(صحنه های رقت باری بود، کودکانی که در آغوش مادرانشان ، کودکی در حال بازی،اعضای خانواده ای در یک اتاق کوچک دور هم و... همه وهمه در دم مرده بودند ) دوران نوجوانیم بود فقط میتوانستم اشک بریزم ولعنت کنم هم صدام را وهم خمینی را که اگر آن قطعنامه را پذیرفته بود اکنون آنها زنده بودندجرم آنها این بود که با ایرانیها همکاری کرده بودند برای تسخیر حلبچه ولی آیا آن کودکان بیگناه معنای کلمه همکاری را میدانستند ؟ در ان جریان نیروی نظامی ایران هم مقصر بود چون میدانست صدام این شهر را بمباران خواهد کرد بنابراین چرا مردم را از شهر خارج نکردند یا اینکه فکر کردند که این مردم برای آنها یک سپر دفاعی خوبی هستند؟ صدام که مدعی پرچم داری اسلام نبود اینها پرچم اسلام را در دست داشتند مگر فراموش کرده ایم فتح مکه را توسط رسول اکرم که همه آنها اززن و مرد دشمنان اسلام بودند اما نگذاشت یک قطره خون از دماغ کسی بریزدحتی ابوسفیان وهنده که عمویش را کشته بود . از بحث اصلی دور نشوم در جریان جنایات صدام مردم عراق از ترس سکوت کردند اکنون ببینیم نتیجه آن سکوت را خودشان را به جان خودشان انداخته و هر چند روز یک بار یا بیشتر بمبی منفجر میشود وعده زیادی کشته وزخمی نتجه این انفجارهاست از نظر من این غضب الهیست که خداوند بارها وعده آنرا داده است ما هم اگر سکوت کنیم وبترسیم از کشته شدن بلایی بدتر از این بر سرمان خواهد آمد امروز جانمان را نجات میدهیم اما فردا غرق میشویم در غضب الهی کدام کشته شدن بهتر است ؟ با عزت یا در اوج گمنامی وذلت انتخاب با ماست .

هیچ نظری موجود نیست: